فصل²فیک؛[بازی دوباره...]

P²³

تهیونگ ویو
نباید اون روز میرفتم برای مینسو خوراکی میگرفتم که تنها بمونه وفرار کنه...یه چیزی اون جیمین رو میشناخته انگار قبلا باهم نسبتی داشتم نکنه فلیکس یا جیمین فراریش دادن...ولی حتما کار جیمین بوده چون اون عمارت منو بلده هیچ وقت فک نمیکردم اون تبدیل به دشمنم بشه(نکته:جیمین وتهیونگ دوست صمیمی هم بودم وبخاطر یه اتفاق هایی دشمن شدن )..به هرحال پیدات میکنم جئون مینسو

[ویو کمپانی]
هیونجین:فلیکس بس کن انقدر نگران نباش
جنی:چطور نگران نباشه منم دارم میمیرم نگرانی
جونگ کوک:ولی باید یه کاری کنیم
لینو:آره باید یه کاری کنیم وگرنه مینسو همینجوری پیداش نمیشه که
فلیکس:نکنه پیش جیمینه...آخه اون دونفر که باهم قبلا رل بودن ممکنه جیمین هنوز مینسو رو دوست داشته باشه ودزدیده باشتش..ولی آدرس خونش رو بلد نیستیم یا ممکنه مینسو رو جای دیگ برده باشه
جونگ کوک:به هرحال من خونش رو بلدم
جنی:واقعا
جونگ کوک:آره....زود باشین بیاین بریم
هیونجین:به نظرم همه نریم فلیکس وجونگ کوک برن
جونگ کوک:آره خوبه...جنی توهم اینجا بمون
جنی:خبع باشه

فلیکس ویو
دیشب داشتم با مینسو صحبت می‌کردم که یهو قطع کردخیلی نگران بودم وامروز به این فکر افتادم که ممکنه جیمین هنوز دوسش داشته باشه ومینسو رو دزدیده باشه...به هرحال راه افتادیم سمت خونه ی جیمین ورسیدیم........


[ادامه دارد...]
نمیخوای لایک کنی